مسئولیت عاقله در پرداخت دیه دارای سابقه ی تاریخی است ، که ریشه ی
آن را باید قبل از اسلام در زمان جاهلیت جستجو کرد و بنا به عقیده مرحوم
شهید ثانی در شرح لمعه عاقله یادگاری از دوران جاهلیت یا دوران قبیله ای
است . چنانکه در (( تاریخ عرب )) آمده است ، مردم صحرای شبه جزیره ی
عربستان در یک بافت اجتماعی محدود و قبیله ای به سر می بردند . در این
ساختار قبیله ای ، اگر کسی یکی از افراد قبیله خود را می کشت از او
حمایت نمی کرد ، اگر می گریخت (( طرید )) یا اخراج از حمایت قبیله به شمار می
رفت ، و یا اینکه قبیله او را خلع می کرد ، که وی را خلیع می نامیدند . و اگر مقتول از
قبیله دیگر بود ، رسوم انتقام اجراء می شد ، و هر یک از قبیله ، قاتل در معرض اینمقتول از دست خطر بود که جان خود را عوض دست بدهد
(( ان الدم لا یغسل الا بالدم )) یعنی : که خون را جزء با خون نمی توان شست
، و خونبهایی جز گرفتن انتقام پذیرفته نبود رسم بود که مسئولیت عمده را به
نزدیکترین خویشاوند قاتل بار می کردند ، گاهی می شد که خونخواهی چهل سال
طول می کشید . و در بعضی از موارد نیز کار به خونبها می کشید و با دیه و تاوان
فیصله می یافته و برای اعراب بدوی مصیبت بدتر از این نبود که قبیله
اش او را خلع کند
با توجه به این سابقه تاریخی به لحاظ این که دین مقدس اسلام هر امر نیکو و کار
پسندیده ای را می پذیرد و برای آن صحه می گذارد ، و به اصطلاح حقوقدانان
( امضاء ) می کند پس از اسلام نیز این رسم ممدوح یعنی همکاری و تعاون در جمع
آوری صد شتر و پرداخت آن به عنوان خونبها و تاوان به صاحب خون امضاء و تائید شد
، البته با دخل و تصرفی در این قانون که بعداً اشاره خواهد شد . زیرا غالباً پرداخت
چنین غرامت و مجازات سنگینی از یک نفر ساخته نبود ، پس به حکم امضایی اسلام
و مشرع آن ، در پاره ای از موارد عاقله را مسئول پرداخت دیه کرده است پس دیه
بر عاقله از احکام امضایی اسلام است ، نه از احکام تاسیسی آن چنانکه اعلام چهار
ماه حرام برای دست کشیدن از جنگ نیز از احکام امضایی است ، و موارد دیگر به
همین منوال
قسمت دوم : مفاهیم و معانی عاقله :
از جمله مسائلی که در فقه و حقوق اسلامی ( باب دیات ) مطرح است ، مسائل و
احکام مربوط به عاقله می باشد ، که از احکام مشهور فقه اسلامی است ، و فقهاء
اسلام اعم از شیعه و اهل سنت به آن ( تعلق دیه در قتل خطاء بر عاقله ) فتوای داده
اند . یعنی اگر قاتل ، قتلی مرتکب شود و یا این که اگر قتلی یا بعضی جنایات دیگر
بدون هیچ گونه تعمدی و صد در صد از روی خطاء از کسی سر زند دیه و خونبها را باید
گروهی از خویشان او بپردازند ، و این گروه را عاقله می گویند . کلمه (( عاقله ))
مفرد مونث است ، و تاء تانیث آن به اعتبار جماعت است . که در معنی آن مندرج
بوده مانند جامعه ، و جمع آن (( عواقل )) است و از ماده (( عقل )) گرفته شده
است.
و عقل به سه معنی آمده است که هر سه معنی در این جا منا سبت دارد
معنی اول اینکه : عاقله مشتق از (( عقل )) به ضم عین است ، که به معنی شد و
بستن و محکم کردن است ، و به همین دلیل ریسمان را (( عقال )) گویند . و چون
اشخاصی که بعداً ذکر شان خواهد شد ، با این ریسمان که عقال نامیده می شود
شتران را به آستانه خانه ولی مقتول که مستحق گرفتن دیه است ، می بندند ، از
این جهت به ایشان عاقله گویند .
- معنی دوم اینکه : عاقله از ((عقل)) به فتح عین مشتق باشد که به معنی منع
است . و چون در دوره ی جاهلیت و عصر بربریت ، عشیره و خویشان قاتل بواسطه ی
شمشیر ، قاتل را از گزند اولیا ء مقتول منع نموده و حفظ می کردند ، سپس در
اسلام این ممانعت بواسطه ی پرداخت مال حاصل گردید ، لاجرم عاملین و فاعلین
منع را عاقله خوانده اند . یعنی عاقله با این تکلیفی که بر عهده دارند تحریک می
شوند که از جنایت کردن یکدیگر جلوگیری نمایند ، و مواظب یکدیگر هستند و این
معنی در مورد صبی و مجنون ظهور بیشتری دارد و لذا استاد و حقوقدان مشهور ،
دکتر لنگرودی ، عاقله را به معنی نگهدارنده و مواظبت کننده معنی کرده است .
معنی سوم اینکه : بعضی می پندارند که عاقله از عقل به معنی خرد است یعنی
دیه بر آن کسی که عاقل تر است . وحال آنکه این اصطلاح خاص
است ، و یکی از معانی دیه عقل است . زیرا اثر باز دارنده در برابر هر گونه
جنایت دارد ، و عاقل یعنی کسی که دیه را می پردازد . پس عاقله یعنی
پرداخت کننده دیه و خونبها ، و به مناسبت اینکه کسان قاتل متحمل دیه و
خونبها می شوند ، عاقله گفته می شود و موید این معنی حدیث مشهور
نبوی است که می فرماید (( عقل المراه مثل عقل الرجل حتی يبلغ الثلث من دیه ))
یعنی : دیه زن مثل دیه مرد است ، تا وقتی که به ثلث و یک سوم برسد که نصف می
شود .
قسمت سوم : عاقله کیست : ( نظرات ارائه شده )
حال باید دید عاقله کیست ؟ و چه افرادی را عاقله می نامند ؟ در این باره سه قول و
نظریه ذکر شده است :
نظریه اول از مشهور فقهاء است ، و آن این که ، عاقله ( عصبه ) جانی است . عصبه
بر وزن رقبه ، است و در واقع اقرباء ذکور از طرف پدر متوفی را گویند در اصطلاحات
فقهی ، زبان ( از خویشاوندان پدر متوفی ، نیز حکماً ملحق به عصبه شده اند . پدر
قاتل واولاد او جزء عصبه نیستند . عصبه یکی از چهار طبقه ای هستند که عاقله
مجرم محسوب می شوند . نظریه دوم : که صاحب کشف اللثام و دیگران نقل کرده
اند ، که عاقله ورثه جانی به ترتیب ارث هستند .
نظریه سوم : این نظریه را از ابن جنید اسکافی نقل می کنند ، و به تعبیر دیگر به
ایشان نسبت می دهند و آن اینکه , عاقله ورثه ای هستند که در قرآن برای آن ها
سهمی از ارث معین شده است و اگر چنین افرادی نبود ، نزدیکان پدری دو ثلث ، و نزدیکان مادری یک ثلث دیه را می پردازند.
در نهایت می توان گفت که قول قوی و مشهور و معروف این است و پسر جزء عصبه
بوده و داخل در عاقله می باشند
قسمت چهارم : کسانی که عاقله محسوب شوند:
زن ، عاقله نیست : فتوای فقهاء بر این است که زن جزء
( عصبه ) نيست و عاقله محسوب نمی شوند ، زیرا همانطور که در معنی عصبه گفته
شده و اهل لغت و عرف تصریح کرده بوند ، مراد از عصبه مردانی هستند که جانی را
احاطه کرده و اولیاء مقتول را نسبت به قاتل منع کرده و دید مقتول را می پردازند .
علاوه بر این ها دو روایت مرسله داریم که فلسفه و حکمت عدم تساوی مرد و زن را در
مساله ای ارث بیان می کند ، و از تعلیل آن ها استفاده می شود که زن عاقله بشمار
نمی رود . البته این دو روایت موید مطلب است ، نه دلیل آن ، زیرا سند آن ها تمام
نیست . خلاصه این که : ادله ما برای تادیه و پرداخت دیه توسط عاقله منصرف از زنان
است ، و شامل آن ها نمی شوند ، زیرا زنان از مفهوم ( عصبه ) خارج هستند . البته
مقصود از زنان که عاقله محسوب نمی شوند جنس مونث است ، نه زوجه و همسر
مجرم خطائی
1- کودک و دیوانه عاقله نیستند : از جمله افرادی که جزء عاقله به حساب
نمی آیند کودک و دیوانه است ، زیرا با توجه به معنی لغوی و اصطلاحی ( عصبه )
انصراف ادله از شمول این دو به عنوان عاقله قطعی است . و از طرفی هم می توان
به حدیث رفع برای خروج اين دو از عنوان عاقله استناد کرد (( رفع العلم عن الصبی و
المجنون )) یعنی : تکلیف از گردن کودک و دیوانه برداشته شده است . ممکن است
سئوالاتی در مورد این که پس چرا در مورد ارث ، این دو ارث می برند ، پیش بیاید که
جای بحث از آن ها در این جا مقدور نیست .
2- اهل دیوان عاقله محسوب نمی شوند : از جمله افرادی که عاقله
محسوب نمی شوند ، اهل دیوان هستند و مقصود از اهل دیوان ، افراد ارتش و
لشکر و یا کارمندان یک اداره و یک سازمان هستند ، که اسامی آن ها در لیست
حقوق بگیران دولت نوشته شده است . اهل دیوان ضامن دیه یکدیگر نیستند ،
مگر این که : عصبه یکدیگر باشند زیرا هیچگونه دلیلی بر ضمانت آن ها نداریم ، و
مساله را فقط ابو حنیفه متعرض شده است ، و فقهای شیعه از این جهت
متعرض مساله شده که خواسته آن را رد نمایند و جواب ابوحنیفه را بدهند .
3- همشهری یا هم محلی جزء عاقله نیست : از جمله افرادی كه عاقله
محسوب نمی شوند ، و متحمل پرداخت دیه قتل خطئی نمی گردد ، همشهری و
هم محلی است ، و حتی اهل قبیله هم عاقله نمی باشند ، مگر این که عصبه
یکدیگر باشند .
امام خمینی ( ره ) در خصوص کسانی که عاقله
محسوب نمی شوند می فرماید : (( بدون اشکال در باب
عاقله زن دیه پرداز نیست ، و کودک و دیوانه هم بنابر ظاهر ادله که منصرف به عاقل و
بالغ است . دیه پرداز نیستند اگر چه ارث می برند ، و هم چنین اهل دیوان و
همشهری عاقله نبوده و دیه پرداز نیستند )) .
4-مجرم در عاقله شرکت ندارد : مطلبی که لازم به آن اشاره شود ، این است
که خود مجرم در جنایت خطائی ضامن دیه نیست ، و در پرداخت دیه با عاقله
شرکت ندارد، اجماع و اتفاق فقها هم بر عهده ضامن اواست و مفهوم عاقله و
تعابیری که در روایات آمده این است ، عاقله ضامن است ، و عاقله هم غیر از
خودش نمی باشد پس وقتی که دیگران ضامن باشند ، چرا خودش بپردازد،
بنابراین ظاهر ادله شامل خود قاتل و جانی نمی شود .
5- عاقله اگر معسر باشد ضمانی ندارد : از جمله شرایطی که برای
عاقله ذکر شده معسر نبودن و غنی بودن عاقله است ، و گفته اند در صورتی که
عاقله معسرو نادر باشد ضمانی ندارد ، و این نظریه مشهور بین فقهاء است ، که
اگر مجرم عاقله ای نداشته باشد و یا این که عاقله وی فقیر و نادر باشند دیه را از
مال مجرم می گیرند . و ماده ی 312 قانون مجازات اسلامی موید این نظر است
، که تصریح می کند ، هر گاه جانی دارای عاقله نباشد ، یا عاقله او نتواند دید او
را مدت سه سال بپردازد ، از بیت المال پرداخت می شود و همچنین ماده 308
قانون مجازات اسلامی که صراحت دارد (( نا بالغ و دیوانه و معسر جزء عاقله
محسوب نمی شوند و عهده دارد دیه قتل خطائی نخواهد بود )).